کد مطلب:140517 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110

فرستادن عبیدالله بن زیاد مخذول رؤس شهداء را از کوفه به شام نزد یزید
مرحوم مفید در ارشاد می نویسد:

چون از گرداندن سر مطهر امام علیه السلام در شهر كوفه فارغ شدند عبیدالله ملعون سر را با رؤس دیگر شهداء به زحر بن قیس الجفعی داده و ابابردة بن عوف ازدی و


طارق بن ابی ظبیان را با جماعتی از كوفیان همراه او نموده روانه شام كرد.

ابن اثیر گوید: ایشان را همراه شمر شریر ارسال داشت.

و نیز ابن اثیر در كامل می نویسد:

چون محترمات طاهرات را به كوفه وارد نمودند پسر زیاد مخذول گفت تا آنها را در جائی محبوس بداشتند، روزی سنگی از خارج زندان نزد ایشان افكندند كه بر آن نوشته بود: ابن زیاد درباره شما قاصدی نزد یزید فرستاده و فلان روز باز می گردد، اگر روز میعاد آواز تكبیر شنیدید البته شما را نیز خواهند كشت و گرنه به زندگانی و حیات خود مستبشر باشید روزی چند كه بگذشت مكتوبی دیگر به سنگی آویخته به محبس انداختند مفاد آن این بود كه به وصول قاصد سه روز بیش نمانده باید وصایای خویش بنمائید، روز موعود نامه یزید پلید رسید و ابن زیاد را به فرستادن سید سجاد علیه السلام و اسیران فرمان داده بود، عبیدالله محفر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن را بخواند و با اسراء به عزیمت شام مأمور ساخت و عبدالملك بن الحرث السلمی را برای ابلاغ خبر شهادت امام علیه السلام نزد عمر بن سعید والی مدینه روانه نمود.

عبدالملك بن كردوس حاجب پسر زیاد روایت كرده كه از پی ابن زیاد به قصر می رفتیم ناگاه آتش برافروخته برابر روی شومش دیدم او آستین بر چهره خود نهاده رو می گردانید و به من گفت مگر تو نیز دیدی؟

گفتم: آری.

گفت: زنهار تا پوشیده داری و با كسی در میان نیاوری.